از پژوهش کارگری تا پژوهش فمینیستی: پیدایش کار بازتولیدی – آلیزا دِلره، ترجمهی ساسان صدقینیا
در سالهای اخیر جنبش فمینیستی در سطح جهان بهشدت گسترش یافته و مبارزاتی را بهراه انداخته که همچنان بیوقفه ادامه دارد. این مبارزات به شکلهای گوناگون در مناطق مختلف، علیه قوانین مردسالارانه، برای آزادیهای بیشتر، پایان دادن به استثمار بدن زنان و با شرکت گسترده در تظاهرات جهانی در جریان است. شعارهای جنبش «حتی یک نفر هم زیاد است» [NUDM] مانند «منهم» [Metoo] و ما باهم [Wetogether]، به زنان سراسر جهان این فرصت را داد که روابط نابرابر قدرت بین زن و مرد و خشونت و بیرحمی حاکم بر این روابط را برملا سازند و نوری بر زوایای تاریک روابط فردی و اجتماعی بتابانند که پیش از این در سکوت و تسلیم در برابر باجخواهیهای فرهنگی پنهان مانده بود.
آلیزا دِلره
عبور از دیدگاه غیرانتقادی و اساساً «ذاتگرایانه»ی «خواهری جهانشمول» زنان صرفاً به دلیل زنبودنشان و ظهور دیدگاههای مخالف در موضوعاتی چون تراجنسیتی، کوییر، تنفروشی، پورنوگرافی و رحم اجارهای (که اینجا تنها به چند مورد اشاره میشود)، موجب ایجاد تکثری سازنده و غنیکننده در جنبش [زنان] شده است. اما مهمترین نمونه، اعلام دو روز اعتصاب سراسری و جهانیِ کار تولیدی و کار بازتولیدی توسط جنبش «حتی یک نفر هم زیاد است» در ۸ مارس ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸، در اعتراض به انقیادِ خشونتآمیز زنان در نظام نولیبرال امروزی است. ادغام دو بخش از «شکل کار» که در تحلیلهای رایج ازهم جدا در نظر گرفته میشدند، اقدامی مهم بود که نشان داد ظهور سوژههای جدید، ساختار متفاوتی از مبارزات و عرصهی پیچیدهتری را نسبت به مبارزات کارخانهای ایجاب میکند؛ عرصهای که شامل قراردادهای ناپایدار، کار نامرئی، کار پارهوقت، کار غیررسمی، کار بدون دستمزد، کارگران مهاجر و خروج کار بازتولیدی از انزوا برای تبدیل جنبش «منهم» به «ما باهم» میشود.[۱]
اعتصاب جهانی فمینیستی
زنان با ارادهای مصمم توانستند خود را بازتعریف و اعتصابی جهانی را سازماندهی کنند. حضور پرشور و یکپارچه در خیابانهای سراسر جهان، با شعارهایی واحد، در دنیایی که هر روز بیش از پیش بستن مرزها را به شکلی سختگیرانه تحمیل میکند، نشان داد که عزم راسخ زنان فراتر از مرزهاست. در برابر این ایراد که اعتصاب ابزاری کارآمد نیست یا صرفاً جنبهی نمادین دارد و با رویکردهای فمینیستی همخوانی ندارد، با یادآوری اعتصاب سال ۱۹۷۵ در ایسلند پاسخ داده شد.[۲] اما بهراحتی میتوان گفت چه در حال حاضر و چه در گذشته، بهویژه در زمان بحرانها و عدم اطمینان اقتصادی، کاهش نرخ زادوولد استفاده از «اعتصاب مادرانگی» است که زنان برای رد شرایط نامساعد داشتن چشمانداز یک زندگی شایسته، از آن استفاده میکنند.
هدف اعتصاب فمینیستی، دگرگونی ریشهای جامعه بود: مبارزه با خشونت اقتصادی، علیه بیثباتی و تبعیضها، برای براندازی سلسلهمراتب جنسی، هنجارهای جنسیتی، نقشهای اجتماعی تحمیلشده و روابط قدرتی که آزار و خشونت ایجاد میکنند. مهمترین مطالبات عبارت بودند از: حق داشتن درآمد پایه، تعیین حداقل دستمزد سراسری در اروپا، برقراری نظام رفاه اجتماعی تضمینشده و قابل دسترس برای همگان، خودمختاری و آزادی انتخاب در مورد بدن و زندگی و مقابله با خشونت ناشی از نژادپرستی ساختاری و سیاست مرزها. اما اعتصاب، بهویژه در شرایط کنونی، همواره چالشی بسیار بزرگ بوده است، زیرا افراد با تهدیدهایی مانند از دست دادن شغل موقت، مجوز اقامت و یا قرار گرفتن در موقعیت کارهای غیررسمی و پنهان مواجه هستند. مشکلاتی که وقتی کنش سیاسی با مسائل جنسی و تأثیر قدرت و ثروت بر زندگی افراد درهم میآمیزد، نمایان میشوند، بهعلاوه عدم توازن نیروهای موجود نیز مزید بر علت است. همچنین، خشونت نمادین و خشونت روزمره و واقعی، سوژههای مختلفی را تحت تأثیر قرار میدهند که باید به آنها توجه کرد.
بنابراین اعلام اعتصاب مشکلات مختلفی را آشکار کرد اما بهطور خاص، انعطافناپذیری نیازهای مربوط به بازتولید و ضرورت تبیین روشنِ ارتباط متقابل زندگی و کار، زندگی و استثمار را آشکار ساخت و کار بازتولیدی و ویژگیهای پیچیدهی آنرا در مرکز تحلیلها قرار داد. جنبش فمینیستی با مبارزات خود، لایهی پنهان استثمار و استخراج ارزش اضافی از زندگی را برملا کرده است. اما این لایهی تاریک، بهخصوص در شرایط کنونی، نهتنها نیازمند روشنگری است بلکه باید به تمام ابعاد ازجمله تناقضات درونیاش، پرداخته شود و مورد شناخت و تحلیل دقیق قرار گیرد.
سؤال اصلی این است: چگونه میتوان از کاری که از سرِ عشق (و عاطفه) انجام میشود، دست کشید؟ چگونه میتوان اعتصاب کرد وقتی کسانیکه این کار برایشان انجام میشود، عزیزان ما هستند و نیازهایشان اساسی و حیاتی است؟ مهم است که عناصر تشکیلدهندهی کار بازتولیدی را بشناسیم و رابطهی آنرا با بازار و استثمار بررسی کنیم؛ آن هم در بسترهای فرهنگیای که این عناصر در گرداب مسئولیتهای فردی و در جستجوی خوشبختی براساس پذیرش نقشهای از پیش تعریفشده، محو میشوند. پژوهشْ یک روش سیاسی برای شناخت است که پیشتر نیز برای سازماندهی مبارزات کارگری استفاده شده است.
منبع: